فروردین - کلبه عشق
خانه
:: کل بازدیدها
:: :: بازدید امروز
::
:: موضوعات وبلاگ ::
:: لینک به وبلاگ ::
:: دوستان من ::
:: اشتراک در خبرنامه :: :: موسیقی وبلاگ :: |
85/1/22 :: 12:55 عصر
نویسنده : رسام
85/1/20 :: 10:44 عصر سکوت را در شب شب را در بستر بستر را برای اندیشیدن به تو دوست میدارم من عشق را در امید امید را در تو تو را در دل دل را در موقع تپیدن به خاطر تو دوست دارم نویسنده : رسام
85/1/20 :: 10:35 صبح دوست دارم اشک تو باشم توی چشمات جون بگیرم روی گونه های نازت . خودمو رها کنم تا بیوفتم توی اون گودی کوچیک رو لپت - همونی که توی لحظه های گریه ت پیدا می شه بعدش آرومو یواش سر بخورم روی انحنای اون لب غریبت. گر بگیرم جون بگیرم آروم بمیرم. اما اگه تو اشک چشای من بشی دیگه گریه رو فراموش می کنم چشامو می بندمو با خیالت - توی تاریکی مطلق - سفری تازه رو آغاز می کنم آخه من دوست ندارم تو رو از دست بدم نویسنده : رسام
85/1/19 :: 12:31 عصر تویی اون ماه و ستاره که تو کهکشون می تابه تویی اون بارون رحمت که از آسمون می باره توی دنیای نگاهت مهربونی خونه داره دل و دستای قشنگت گرمی خورشید و داره تویی اون تنها عزیزم که تو دنیا دارم چی هستی تو چی هستی تویی که ناز قدم هات عشق و با خودش میاره تو فرشته خدایی تو عرش کبریایی چی هستی . تو چی هستی با ستاره ها نشستی جز تو هچکیو ندارم دوست دارم که تا قیامت من کنار تو باشم نویسنده : رسام
85/1/18 :: 7:32 صبح عزیز جان من توئی روح وروان من توئی اگر چه تو الهه ای، ولی بهت میگم سما .. منو ببخش اگه روزا پیش توام ولی شبا میشم جدا اگه روزا مجنونم و شبا مثل دیوونه ها منو ببخش گمشده ی کوی توام ، بسته به گیسوی توام اگر چه در جون منی ، بازم بهت میگم بیا منو ببخش اگه به عشقت اسیرم ، اگه برات من میمیرم اگه یه جون دارم فقط ، که میکنم برات فدا منو ببخش هر چی بگم ار تو کمه ، مهربونیت یه عالمه اگه صدام گرفته و کم می یارم تو واژه ها منو ببخش نویسنده : رسام
85/1/17 :: 11:46 صبح اگه دلم تنگ میشه خیلی برات
منو ببخش
اگه نگاهم گم میشه تو شهر چشات
منو ببخش
منو ببخش
اگه شبا ستاره هارو می شمرم
اگه همش پیش همه بهت می گم دوست دارم
منو ببخش
اگه برات سبد سبد گل می چینم
منو ببخش
اگه شبا فقط توروخواب میبینم
منو ببخش
اگه می گم دوست دارم
منو ببخش
اگه پیش غریبه ها به جای تو میگم شما
منو ببخش
اگه واسه چشای تو خیلی کمم
تو یه فرشته ای و من خیلی باشم یه آدمم
منو ببخش
اگه فقط می خوام بشی مال خودم
منو ببخش
اگه کمم ولی زیادی عاشقت شدم
نویسنده : رسام
85/1/16 :: 7:36 عصر لحظات با تو بودن لحظات خوش زندگیست با تو بودن یعنی به اوج آرامش و کمال رسیدن با تو بودن یعنی از خود دور شدن و به عشق رسیدن
نویسنده : رسام
85/1/14 :: 11:10 عصر می خواهم بنویسم تا بدانی که هنوز بر ماسه های ساحل اسمت را با زیبایی تمام می نویسم و دور نام زیبایت را قابی از صدف می گیرم .. نویسنده : رسام
85/1/13 :: 8:10 صبح صداقت یعنی از مرز افق ها به قصد دیدن رویت گذشتن میان کوچه های سبز احساس به دنبال قدم های تو گشتن به رسم عاطفه یک پونه چیدن میان سایه روشن های احساس ترا از پشت یک آیینه دیدن کنار سایبان دیدگانت همیشه آرزوها ارغوانیست بدان تا صبح پرنور شکفتن بیاد دیده تو آسمانی ست طلوع پاک دیدار تو یعنی برای لحظه ای چون یاس بودن زمستان غریبی را شکستن و چون آیینه با احساس بودن برای شهر بی باران دل ها تو یعنی لحظه ای باران گرفتن تو یعنی در دل پژمردگی ها بیاد یک فرشته جان گرفتن در آن آغاز بی پایان رویش که از باغ افق گل چیده بودی از آن لحظه که احساس دلم را به امواج نگاهت دیده بودی چه زیبا شبنمی از آرزو را بروی لادن روحم نشاندی دلت مرز عبور از آسمان بود و من را به دل این مرز خواندی و اینک من کناردیدگانت وفا را مثل گل ها می شناسم اگر چشمان قلبم را ببندند ترا، تنهای تنها می شناسم همیشه ساحل دل های عاشق بیاد چشم دریا بیقرار است تو تاآن لحظه ای که می درخشی تمام سرزمین دل بهارست سحر وقتی که می خواهد بیاید ترا باید از آن بالا ببیند وباید از گلستان نگاهت فقط یک شاخه نیلوفر بچیند سحر قدر ترا میداند و بس تو یعنی زیرباران تازه گشتن و یا به احترام یک شقایق ز مرز آسمان ها هم گذشتن تواضع یعنی از روی متانت برای دیدنت دیوانه بودن و تو یعنی دل نسترن را ز شهر سرخ تنهایی ربودن دلت تفسیر خوبی های آبی ست و قلبت قصه ایثار شبنم نگاهت آسمان آبی وصاف که می شوید ز چشم غنچه ها غم نگاهت تا افق بی کینه و پاک و چشمان تو دو ماه نجیب است فضای گرم دستان تو ای عشق پناه نسترن های غریب است تو یعنی یک نگاه مهربان را میان یاس ها قسمت نمودن و شاید تو سرآغاز نگاهی نخستین واژه باغ سرودن تو یعنی مرهم زخم پرستو تو یعنی راز درمان شکستن تو یعنی تا سحر در انتظار ِ عبور قاصدی زیبا نشستن تو یعنی نرگس باغ تجسم تو یعنی یک جهان بالاتر از نور تو یعنی یک فرشته مثل مهتاب که با لبخند می آید از آن دور سپردم به تو دریای دلم را تو ای افسانه ایثار خورشید دلم از روی عشقی آسمانی وجودش را به چشمان تو بخشید نویسنده : رسام
85/1/12 :: 9:19 صبح
خاطره هام مال خودم تموم شعرام مال تو واسه چشمات پره شعرم تو دلیل قصه هامی نازکم از تو نوشتم گل من ترانه ای تو منو ببر به شهر عشق گلایه ها تو خط بزن اگه پر از مصیبتی غماتو هدیه کن به من یه نیمه جون زخمیم بیا بیا نفس بده داغ چشاتو وا کنو ستاره هامو پس بده نازکم از تو نوشتم گل من ترانه ای تو منو ببر به شهر عشق گلایه ها تو خط بزن اگه پر از مصیبتی غماتو هدیه کن به من یه نیمه جون زخمیم بیا بیا نفس بده داغ چشاتو وا کنو ستاره هامو پس بده نویسنده : رسام
|